شماره ٦٤: ز هر چه آن غير يار استغفرالله

ز هر چه آن غير يار استغفرالله
ز بود مستعار استغفرالله
دمي کان بگذرد بي ياد رويش
از آن دم بيشمار استغفرالله
زبان کان تر بذکر دوست نبود
ز سرش الحذر استغفرالله
سرآمد عمر و يک ساعت ز غفلت
نگشتم هوشيار استغفرالله
جواني رفت پيري هم سرآمد
نکردم هيچ کار استغفرالله
نکردم يک سجودي در همه عمر
که آيد آن بکار استغفرالله
خطا بود آنچه گفتم و آنچه کردم
از آنها الفرار استغفرالله
ز کردار بدم صد بار توبه
ز گفتارم هزار استغفرالله
شدم دور از ديار ديار اي (فيض)
من مهجور زار استغفرالله