شماره ٤٩: بارالها راستان را در حريمت بار ده

بارالها راستان را در حريمت بار ده
جان آگاهي کرامت کن دل بيدار ده
روح پاکي را که شد آلوده لوث گنه
باده ناب طهور از جام استغفار ده
واصلان را محو کن اندر جمال خويشتن
سالکان را جان هشيار و دل بيدار ده
يک نظر کن در جهان آب و گل از روي لطف
دوستان را گل برافشان دشمنان را خار ده
اهل گل را روز روز از زور و زر معمور دار
اهل دل را در دل شب نالهاي زار ده
در دل بي سيرتان آتش بر افروز از جحيم
نيکوان را جان خرم چهره گلنار ده
آن يکي را در وصالت عارض چون ارغوان
وآن دگر را در فراقت ديده خونبار ده
دوستان را ده لواي عز و تاج افتخار
دشمنان را ژنده دل و لباس عار ده
هر کسي را هر چه مي خواهد دلش آماده کن
عاشقان را بار ده افسردگان را کار ده
(فيض) را چون ره نمودي سوي خود از روي لطف
مرحمت فرما ز عشقش مرکب رهوار ده