شکر مر او را که نه اي زشت روي

عين زماني تو به تدبير و راي
فرخ نام تو چو فر هماي
شکر مر او را که نه اي زشت روي
منت او را که نه اي ژاژ خاي
کي بود اي خواجه که چون راشدي
شغل نقابت را بندي قباي
تا ما در دولت تو مي زييم
با طرب و شادي و هوي و هاي