ستايش

اي گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست هميشه قران تو
گردنده آسماني و عدل آفتاب تو
تابنده آفتابي و تخت آسمان تو
خنجر درخش گردد در کف دست تو
چون باره ابر گردد در زير ران تو
بوسد چو بر نشيني دولت رکاب تو
گيرد چو حمله آري نصرت عنان تو
بر شخص بت پرستي و بر مغز کافري
زخم سبک گذارد گرز گران تو
از شخص جانفزاي تو در شخص ملک جان
باد آفرين ايزد بر شخص و جان تو
تا بر ميان جوزا بسته بود کمر
از ملک باد بسته کمر بر ميان تو
تا بوستان بود گل دولت شکفته باد
از روي دوستان تو در بوستان تو