تلون چرخ

چرخ هر لحظه اي دگر گردد
زان به ما بر دگر شود رايش
زان فرا پيش بايدم که چو ماه
کاهش خلق هست ز افزايش
از تنم زان بجست بي معني
که ازينسان خراب شد جايش
جانم از تن همي بخواست گريخت
غم يکي بند گشت بر پايش
مي شادي ز غم که مشفق دار
وقت سختي نمود بخشايش