حسب حال

هر زماني تنم چو زير شود
بر سر خلق در نفير شود
خار گردد مرا گل اندر دست
خار بر دشمنم حرير شود
سخن من از آن بود سوزان
کاتش دل همي ضمير شود
به چنين رنج کز زمانه مراست
کودک هفت ساله پير شود
از همه مردمان بر آن بخشاي
که به دست هوا اسير شود
هر زماني ز بخت بد سوي من
نا اميدي همي سفير شود
دره گر بر سرم فرود آيد
به گراني که ثبير شود
به زمستان سرد بر سر من
شرر نار زمهرير شود