ديده نرگس

آن شب که دگر روز مرا عزم سفر بود
ناگاه ز اطراف نسيم سحر آمد
بوي تبتي مشک و گل سرخ همي زد
وآن ترک من از حجره چو خورشيد برآمد
زآن ديده چون نرگس چون ديده نرگس
در ديده تاريک به وقت سحر آمد