تأسف بر سپيد شدن موي

مويم آخر جز از سپيد نگشت
گر چه اول جز از سياه نرست
رنگ آن سرخ هم نشد گر چند
مردم آن را به خون ديده بشست
مرد را چون سپيد گردد موي
تن چو موي سپيد گردد سست
نادرستي بودش رنگ دوم
چون درستيش بود رنگ نخست
تن بنه مرگ را حرص خلود
از دل خويشتن برون کن چست
موي چون نادرست گشت بدان
که نمانده است جاي موي درست
دوزخ جاودانه جست آن کس
کز جهاني عمر جاوداني جست
پند اين مستمند بشنو نيک
دل بر آن نه که آن سعادت توست