شماره ٥٧٠: افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد

افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
از گرد رهگذار تو کحلي براي چشم
گر در وثاق خاک نشينان قدم نهي
سازند خاک پاي تو را توتياي چشم
بيرون مرو ز منزل مردم نشين خويش
اي منزل تو منظر نزهت سراي چشم
از مردمي اگر به حجاب اي مراد دل
پيدا کنم براي تو جائي وراي چشم
از چشم آفتاب برآيد گر افکني
پرتو به خانه دلم از غرفه هاي چشم
نايد فرو سرم به فلک گر تو سرفراز
آئي فرو به بارگه دل گشاي چشم
بر محتشم گذار فکن کز براي توست
گوهر فشاني مژه اش در سراي چشم