شماره ٥٣٨: اي لبت زنده کرده نام مسيح

اي لبت زنده کرده نام مسيح
به روان بخشي کلام فصيح
چهره اي داري از شراب صبوح
همچو خورشيد نيم روز صبيح
هرچه مي خواهي از جفا ميکن
که صبيحي و نيست از تو قبيح
از شکر خوش ترست و شيرين تر
سخن تلخ از آن لبان مليح
ديشبت به رکنابه بود مدار
کرده اي امشب آن کنايه صريح
از تو مائيم خسته و بيمار
دگران جمله سالمند و صحيح
آن صنم مي زند خدنگ جفا
محتشم دست و پا چو صيد ذبيح