شماره ٤٧٨: بيش از دي گرم استغنا زدن گرديده اي

بيش از دي گرم استغنا زدن گرديده اي
غالبا امروز در آيينه خود را ديده اي
کلفتي داري و پنهان داري از من گوئيا
اين که با غير الفتت فهميده ام فهميده اي
گشت معلومم که در گوشت چه آهنگي خوش است
چون شنيدم کز غرض گو حال من پرسيده اي
چون شوي با غير بد مخصوص خود گردانيم
آلت اعراض غيرم خوب گردانيده اي
چون نمي رنجي تو از کس جز به جرم دوستي
حيرتي دارم که از دشمن چرا رنجيده اي
پنبه اي در گوش نه تا ننهي از غيرت به داغ
اين که مي گويند بدگويان اگر نشنيده اي
محتشم کافتاده زار از پرسش بي جاي تو
کشته اي او را و پنداري که آمرزيده اي