شماره ٤٣٦: اي صبا درد من خسته به درمان برسان

اي صبا درد من خسته به درمان برسان
يعني از من بستان جان و به جانان برسان
نامه ذره به خورشيد جهان آرا بر
تحفه مور به درگاه سليمان برسان
عذر کم خدمتي بنده به مولا کن عرض
آستان بوسي درويش به سلطان برسان
شرح افتادگي من چو شنيدي برخيز
در خرام آي و به آن سرو خرامان برسان
سر به سر قصه احوالم اگر گوش کند
زود بر گرد و به من مژده احسان برسان
ورنه بنشين و به قانون شفاعت پيشش
نامه آغاز کن و قصه به پايان برسان
نامه گر کار به جائي نرساند زنهار
تو به فرياد رس او را و به افغان برسان
از پي روشني ديده احباب آنجا
بوي پيراهني از مصر به کنعان برسان
محتشم باز به عنوان وفا مشهور است
قصه کوتاه کن و نامه به عنوان برسان