شماره ٤٣٠: بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بيش ازين

بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بيش ازين
در کشور خود سرمده خيل بلا را بيش ازين
صد ره شکست اي رشک مه حسنت دل و دين را سيه
برطرف مه طرف کله مشکن خدا را بيش ازين
دل کرده ساز اي نوش لب در وعده قانوني عجب
گر داري آهنگ طرب بنواز ما را بيش ازين
نخل ترت در پيرهن چون نيشکر شد پرشکن
محکم مبند اي سيمتن بند قبا را بيش از اين
ميدان ظلم از اشک ما شد جاي لغزشهاي پا
جولان مده بهر خدا رخش جفا را بيش ازين
اي دل که مي آمد روان تيرش ز قدرت بر نشان
ترسم نداري در کمان تير دعا را بيش ازين
پرسان ز حال محتشم هستي ولي بسيار کم
پرسند ارباب کرم حال گدا را بيش ازين