شماره ٣٧٣: به مجلس بحث از آن خصمانه اغيار مي کردم

به مجلس بحث از آن خصمانه اغيار مي کردم
که جانب داري فهم از اداي يار مي کردم
ز بختم با حريفان کار مشکل شد که پي در پي
به تعليم اشارات نهانش کار مي کردم
زبان در بحث با اغيار و دل در مشورت با او
من از دل بي خبر نظاره ديدار مي کردم
سخن مي گفتم اندر بزم با پهلونشينانش
نظر را در ميان مشغول آن رخسار مي کردم
نويد بزم خاصم دوش باعث بود در مجلس
که بهر زود رفتن کوشش بسيار مي کردم
رقيبي بود در بيداري شبگرديم با او
که پي گم کرده امشب سير با اغيار مي کردم
نهان مي خواستم چون از حريفان لطف او با خود
بهر يک حرفي از بي لطفيش اظهار مي کردم
در افشاي جدل با مدعي از مصلحت بيني
به ظاهر گفتگوئي نيز با دل دار مي کردم
نمي شد محتشم گر دوست امشب هم زبان من
ميان دشمنان کي جرات اين مقدار مي کردم