شماره ٣٤٦: صداميد از تو داشتم در دل

صداميد از تو داشتم در دل
ده که از صد يکي نشد حاصل
دارم اي گل شکايت بسيار
گفتن آن حکايت مشکل
شمع حسنت فروغ هر مجلس
ماه رويت چراغ هر محفل
لاله رويان ز ساغر خوبي
همه سرخوش تو مست لايعقل
مست و خنجر کشي و بي پروا
شوخ و عاشق کشي و سنگين دل
در هلاکم چه ميکني تعجيل
اي طفيل تو عمر مستعجل
پيش پايت نهم سر تسليم
تا به دست خودم کني بسمل
از رقيبان خود مباش ايمن
وز اسيران خود مشو غافل
اي به زلفت هزار دل در بند
وي به قدت هزار جان مايل
محتشم داد جان به مهر و وفا
تو همان بي وفا و مهر گسل