شماره ٢٧٩: اي هنوزت مژه از صف شکني بر سر ناز

اي هنوزت مژه از صف شکني بر سر ناز
گوشه چشم تو دنباله کش لشگر ناز
ما به جان ناز کشيم از تو اگر هم روزي
خط اجازت ده حسنت شود ازکشور ناز
نام جلاد بران غمزه منه کاندر قتل
کار جلاد نباشد زدن خنجر ناز
ديده هرچند که گستاخ بود چون بيند
تکيه نخل گران بار تو بر بستر ناز
بردرت منتظرند اهل هوس واي اگر
در رغبت بگشائي و ببندي در ناز
سر آن نرگس پرحوصله گردم که ز من
صد نگه بيند و يک ره نگرد از سر ناز
محتشم را شود آن روز سيه دفتر عمر
که بشوئي تو ز بسياري خط دفتر ناز