شماره ٢٣٨: به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنين آيد

به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنين آيد
ز شوق آن قد و رفتار جنبش در زمين آيد
چو آيد بعد ايامي برون خلقي فتد در خون
اگر ماهي سهيل آسا برون آيد چنين آيد
به صيت حسن اول دل برد آنگه نمايد رو
چو صيادي که دام افکنده صيدي را ز زين آيد
ز رفتارش تن و جان در بلا وين طرفه کز بالا
بر آن رفتار از جان آفرين صد آفرين آيد
به عزم سير بام از قصر مي خواهم برون آئي
چو خورشيد جهان آرا که بر چرخ برين آيد
بتي گفتند خواهد گشت در آخر زمان پيدا
کزو صد چشم زخم ديگرت در کار دين آيد
اگر اين است آن بت محتشم با خود مقرر کن
کزو صد زخم بر دل از نگاه اولين آيد