شماره ١١٦: هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نيست

هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نيست
در پاي دوست هر که نشد کشته مرد نيست
ناصح مور ز مهر و غم درد ما مخور
ما عاشقيم و در خور ما غير درد نيست
مي ريزم از دو ديده به ياد تو اشک گرم
شبها که همدمم به جز آه سرد نيست
بر درگهت که نقد دو عالم نثار اوست
ما را ز انفعال به جز روي زرد نيست
جمعند وحشيان همه بر من همين دل است
آن وحشي که با من صحرانورد نيست
تهمت کش وصالم و در گرد کوي تو
جز گرد کوچه بهر من کوچه گرد نيست
هرچند دل رفيق غم و درد و محنت است
جمعست خاطرم که به کوي تو فرد نيست
شبها به دوستان چو خوري باده ياد کن
از محتشم که يک نفسش خواب و خورد نيست