الحکاية والتمثيل

کاملي گفتست از پيران راه
هر که عزم حج کند از جايگاه
کرد بايد خان و مانش را وداع
فارغش بايد شد از باغ و ضياع
خصم را بايد خوشي خشنود کرد
گر زياني کرده باشي سود کرد
بعد از آن ره رفت روز و شب مدام
تا شوي تو محرم بيت الحرام
چون رسيدي کعبه ديدي چيست کار
آنکه نه روزت بود نه شب قرار
جز طوافت کار نبود بر دوام
کار سرگردانيت باشد مدام
تا بداني تو که در پايان کار
نيست کس الا که سرگردان کار
عاقبت چون غرق خون افتادنست
همچو گردون سرنگون افتادنست
آنچه ميجوئي نميآيد بدست
وز طلب يک لحظه مي نتوان نشست