شماره ٥٧: آتش عشق تو در جان خوشتر است

آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش افشان خوشتر است
هر که خورد از جام عشقت قطره اي
تا قيامت مست و حيران خوشتر است
تا تو پيدا آمدي پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو که جان مي سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است
درد بر من ريز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
مي نسازي تا نمي سوزي مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
چون وصالت هيچکس را روي نيست
روي در ديوار هجران خوشتر است
خشک سال وصل تو بينم مدام
لاجرم در ديده طوفان خوشتر است
همچو شمعي در فراقت هر شبي
تا سحر عطار گريان خوشتر است