در وصف بارگاه شيخ ابواسحق و ستايش او

گوئيا خلد برينست اين همايون بارگاه
يا حريم کعبه يا فردوس يا ايوان شاه
پيشگاه حضرتش گردنکشانرا بوسه جاي
بر غبار آستانش پادشاهان را جباه
چون ستاره در شعاع شمس پنهان ميشود
چون فروغ شمسه هايش بنگرد خورشيد ماه
گر تفرجگاه جنات نعيمت آرزوست
چشم بگشا تا ببيني جنت بي اشتباه
واندر او تخت سليمان دوم داراي دهر
شاه گيتي دار جمشيد فريدون دستگاه
آفتاب هفت کشور خسرو مالک رقاب
سايه حق شيخ ابواسحق بن محمودشاه
خسروان را درگه والاي او اميد گاه
بارگاه عاليش گردن فرازان را پناه
مشگ تاتاري شود چون پاش بوسد خاکرا
سرو گردد گر از آنحضرت نظر يابد گياه
مثل او سلطان نيابد در جهان وين بحث را
هر کجا دعوي کنم از من نخواهد کس گوا
چشم بد دور از جنابش باد و بادا تا ابد
دولتش باقي جهان محکوم و ياري ده اله