شماره ١٠٥: گر آن مه را وفا بودي چه بودي

گر آن مه را وفا بودي چه بودي
ورش ترس از خدا بودي چه بودي
دمي خواهم که با او خوش برآيم
اگر او را رضا بودي چه بودي
دلم را از لبش بوسيست حاجت
گر اين حاجت روا بودي چه بودي
اگر روزي به لطف آن پادشا را
نظر با اين گدا بودي چه بودي
خرد گر گرد من گشتي چه گشتي
وگر صبرم بجا بودي چه بودي
به وصلش گر عبيد بينوا را
سعادت رهنما بودي چه بودي