شماره ٦٨٠: خاک ره باش و تماشاي تن آساني کن

خاک ره باش و تماشاي تن آساني کن
خاطر مور به دست آر و سليماني کن
اي که در آتشي از درد سر آزادي
چندي از چوب قفس صندل پيشاني کن
اي صبا بلبل ما ذوق تماشا دارد
غنچه را يک ته پيراهن عرياني کن
گفتمت صائب ازان زلف ببر، نشنيدي
اين زمان دست در آغوش پريشاني کن