شماره ٥٣٧: شمع را شب تيغ روشن از نيام آيد برون

شمع را شب تيغ روشن از نيام آيد برون
از سياهي اختر پروانه شام آيد برون
حسن کامل مي شود در پرده شرم و حيا
از ته اين ابر ماه نو تمام آيد برون
سبزه مي آيد به دشواري برون از زير سنگ
خط به تمکين زان لب ياقوت فام آيد برون
مي شود از آفتاب تند محشر خامسوز
از تنور خاک، نان هر که خام آيد برون
از رهايي بيشتر باشد ز زندانش خطر
از تن خاکي چو جاني ناتمام آيد برون
ديدن پنهان او نگذاشت در من زندگي
آه ازان روزي که اين تيغ از نيام آيد برون
نزل خاصان است صائب حرف شورانگيز عشق
از دو صد طوطي يکي شيرين کلام آيد برون