شماره ٣٣٠: يک عمر ز هر خار و خسي ناز کشيديم

يک عمر ز هر خار و خسي ناز کشيديم
تا بوي گلي از چمن راز کشيديم
چون برگ گل افزود به رسوايي نکهت
هر پرده که بر چهره اين راز کشيديم
بيطاقتي از خرمن ما دود بر آورد
تا رخت به انجام ز آغاز کشيديم
آسودگي کنج قفس کرد تلافي
يک چند اگر زحمت پرواز کشيديم
نشناخت کس از جوهريان جوهر ما را
صائب گهر خود به صدف باز کشيديم