شماره ٣٢٤: هرگز به خراش جگري شاد نگرديم

هرگز به خراش جگري شاد نگرديم
گر تيشه شويم امت فرهاد نگرديم
تا محمل ليلي نشود سلسله جنبان
ما همچو جرس مشرق فرياد نگرديم
آزادگي و بي ثمري جامه فتح است
چون سرو چرا از ثمر آزاد نگرديم؟
تا پا نکشيم از گل لغزنده تعمير
چون نکهت گل همسفر باد نگرديم
مشهور سخن سنج بود بلبل اين باغ
صائب ز چه گرد فرح آباد نگرديم؟