شماره ٢٤٦: هر چند همچو ذره محقر فتاده ايم

هر چند همچو ذره محقر فتاده ايم
با آفتاب عشق برابر فتاده ايم
هر دامني که بود گرفتيم در جهان
اکنون به فکر دامن محشر فتاده ايم
پهلوي چرب دشمن جان است صيد را
زان زنده مانده ايم که لاغر فتاده ايم
تلخي کشيم تا دگران خوشدلي کنند
در بزم روزگار چو ساغر فتاده ايم
بر رشته گسسته عمر سبک عنان
دنبال هم چو رشته گوهر فتاده ايم
در دست عشق پاک گهر با دل دونيم
چون ذوالفقار در کف حيدر فتاده ايم
صائب زجوش فکر بود اعتبار ما
چون رشته در حمايت گوهر فتاده ايم