شماره ١٣٨: اگر چه نيک نيم در پناه نيکانم

اگر چه نيک نيم در پناه نيکانم
عجب که تشنه بمانم، سفال ريحانم
ز اشک شمع به شبگردي اشک من پيش است
ز گريه زمزم صد کعبه شبستانم
چرا عزيز نباشم به ديده ها چون خال
کبوتر حرم آن چه زنخدانم
صدف به آب گهر تا دهن نمي شويد
نمي برد به زبان نام چشم گريانم
همان تلاش نهانخانه وطن دارم
اگر دهد به کف دست جا سليمانم
به هر که منکر جوش سرشک من باشد
اگر بود پسر نوح، موج طوفانم
گشاده روي به احباب چون گل صبحم
به گرمخوني چون آفتاب تابانم
تلاش ميوه جنت نمي کنم صائب
هلاک سيب زنخدان و نار پستانم