شماره ١٢: آتش به جانم افکند، شوق لقاي دلدار

آتش به جانم افکند، شوق لقاي دلدار
از دست رفت صبرم، اي ناقه! پاي بردار
اي ساربان، ! خدا را؛ پيوسته متصل ساز
ايوار را به شبگير، شبگير را به ايوار
در کيش عشقبازان، راحت روا نباشد
اي ديده! اشک مي ريز، اي سينه! باش افگار
هر سنگ و خار اين راه، سنجاب دان و قاقم
راه زيارت است اين، نه راه گشت بازار
با زائران محرم، شرط است آنکه باشد
غسل زيارت ما، از اشک چشم خونبار
ما عاشقان مستيم، سر را ز پا ندانيم
اين نکته ها بگيريد، بر مردمان هشيار
در راه عشق اگر سر، بر جاي پا نهاديم
بر ما مگير نکته، ما را ز دست مگذار
در فال ما نيايد جز عاشقي و مستي
در کار ما بهائي کرد استخاره صد بار