شماره ١٠٩

منت خداي را که ندارم به هيچ باب
از هيچ کس به غير خدا هيچ منتي
در پاي گل نشسته و بر سرو قامتش
دل بسته ايم وه که چه عالي است همتي
بر دوستان مبارک و بر دشمنان همان
هستيم از خداي بر اين خلق رحمتي
مائيم و سرخوشان خرابات کوي عشق
جامي و ساقيي و حضوري و صحبتي
روزي نشد ملول دل بنده اي ز ما
باري ز ما نيافت کسي هيچ زحمتي
داريم نعمت الله و از خلق بي نياز
اي جان من که راست چنين خوب نعمتي