شماره ٢١

اي جان پدر به جان ما رحمي کن
زيرا بي تو تمتعي از جان نيست
بسيار فراق تو کشيدم اما
زين بيش مرا تحمل هجران نيست
ملک و ملکوت تخت سلطاني ماست
مخصوص به شهر يزد يا کرمان نيست
بگذر ز خرابه جهان جان پدر
آن گير که اين جهان همه ويران نيست
برخيز و بيا که دنيي و عقبي هم
با همت دوست قيمتش چندان نيست