رادمردي کريم پيش پسر
            داد چندين هزار بدره زر
         
        
            پسرش چون بديد بذل پدر
            تر زبان شد به عيب و عذل پدر
         
        
            گفت بابا نصيبه من کو
            گفتش اي پور در خزانه هو
         
        
            قسم تو بي وصي و بي انباز
            من به حق دادم او دهد به تو باز
         
        
            اوست چون کارساز و مولي ما
            او نه بس دين ما و دنيي ما
         
        
            او به جز کارساز جان ها نيست
            نکند با تو ظلم از آنها نيست
         
        
            هر يکي را عوض دهد هفتاد
            چون دري بست بر تو ده بگشاد