شماره ٣٥٧: باز افتاديم در سوداي تو

باز افتاديم در سوداي تو
از نشاط آن رخ زيباي تو
دستمان گير الله الله زينهار
زان که بنهاديم سر در پاي تو
باز ما را جاودان در بند کرد
حلقه زلفين عنبرساي تو
باز کاسد کرد در بازار عشق
عقل ما را لعل روح افزاي تو
ما دو صد منزل دوان باز آمديم
مردمي کن يک قدم باز آي تو
روي سوي عشق تو آورده ايم
گر چه آگه نيستيم از راي تو
با ملاحت خود سراسر نقش کرد
نيکويي بر روي چون ديباي تو
باز ما را عالمي چون حلقه کرد
آن دو چشم جادوي رعناي تو
مر سنايي را کنون تا جاودان
در پذيرش تا بود مولاي تو