شماره ٣٣٠: چشمکان پيش من پر آب مکن

چشمکان پيش من پر آب مکن
دلم از عاشقي کباب مکن
ريگ را پيش چشم رود مکن
رود را پيش دل سراب مکن
به کس از ابتدا رسول مباش
رقعه اي آيدت جواب مکن
به صبوري توان رسيد به دوست
به هم اندر مزن شتاب مکن
نه خدايي چنين مجيب مباش
دعوت خلق مستجاب مکن
با سنايي چنين تواني بود
ور نه شو خويشتن عذاب مکن