شماره ٢٨٠: ما فوطه و فوطه پوش ديديم

ما فوطه و فوطه پوش ديديم
تسبيح مراييان شنيديم
بر مسند زاهدان گذشتيم
در عالم عالمان دويديم
هم ساکن خانقاه بوديم
هم خرقه صوفيان دريديم
هم محنت قال و قيل برديم
هم شربت طيلسان چشيديم
از اينهمه جز نشاط بازار
رنگي به حقيقتي نديديم
بگزيديم ياري از خرابات
با او به مراد آرميديم
دل بر غم روي او فگنديم
سر بر خط راي او کشيديم
او نيست کسي و ما نه بس کس
زين روي به يکدگر سريديم