شماره ٢٧٩: سر بر خط عاشقي نهاديم

سر بر خط عاشقي نهاديم
در محنت و رنج اوفتاديم
تن را به بلا و غم سپرديم
دل را به اميد عشق داديم
غمخواره شديم در ره عشق
وز خوردن غم هميشه شاديم
قصه چکنم که در ره عشق
با محنت و غم جنابه زاديم
در حضرت عشق خوبرويان
بر تارک سر بايستاديم
بي درد چو بد سنايي از عشق
از جستن اين حديث باديم