شماره ١٩٨: الا اي دلرباي خوش بيا کامد بهاري خوش

الا اي دلرباي خوش بيا کامد بهاري خوش
شراب تلخ ما را ده که هست اين روزگاري خوش
سزد گر ما به ديدارت بياراييم مجلس را
چو شد آراسته گيتي به بوي نوبهاري خوش
همي بوييم هر ساعت همي نوشيم هر لحظه
گل اندر بوستاني نو مل اندر مرغزاري خوش
گهي از دست تو گيريم چون آتش مي صافي
گهي در وصف تو خوانيم شعر آبداري خوش
کنون در انتظار گل سرايد هر شبي بلبل
غزلهاي لطيف خوش به نغمه هاي زاري خوش
شود صحرا همه گلشن شود گيتي همه روشن
چو خرم مجلس عالي و باد مشکباري خوش