شماره ٥٦: ماه رويا گرد آن رخ زلف چون زنجير چيست

ماه رويا گرد آن رخ زلف چون زنجير چيست
وندران زنجير چندان پيچ و تاب از قير چيست
گر بود زنجير جانان از پي ديوانگان
خود منم ديوانه بر عارض ترا زنجير چيست
گر شراب و شير خواهي مضمر اندر ياسمين
توده عنبر فگنده بر شراب و شير چيست
قبله جان اي نگار از صورت و روي تو نيست
از خيالت روز و شب در چشم من تصوير چيست
قد من گر چون کمان از عشق تو شد پس چرا
گرد آن دو نرگس بيمار چندان تير چيست
آيتي کز فال عشق تو برآيد مر مرا
اندر آن آيت به جز اندوه و غم تفسير چيست
در ازل رفته ست تقديري ز عشقت بر سرم
جز رضا دادن نگارا حيله و تدبير چيست
اي سنايي چون مقصر نيستي در عشق او
در وفا و عهد تو چندين ازو تقصير چيست