شماره ٥٣: اي ساقي مي بيار پيوست

اي ساقي مي بيار پيوست
کان يار عزيز توبه بشکست
برخاست ز جاي زهد و دعوي
در ميکده با نگار بنشست
بنهاد ز سر ريا و طامات
از صومعه ناگهان برون جست
بگشاد ز پاي بند تکليف
زنار مغانه بر ميان بست
مي خورد و مرا بگفت مي خور
تا بتواني مباش جز مست
اندر ره نيستي همي رو
آتش در زن بهر چه زي هست