شماره ٢٩: از عشق روي دوست حديثي به دست ماست

از عشق روي دوست حديثي به دست ماست
صيديست بس شگرف نه در خورد شست ماست
ميدان مهر او نه به کام سمند ماست
درع وفاي او نه به بالاي پست ماست
ديريست تا به يادش مي نوش مي کنم
کس را نگفت او که فلان مرد مست ماست
با پاسبان کويش در خاک مي رويم
هر چند فرق فرقد جاي نشست ماست
چون مات برد ماست همه کس حريف ماست
وانجا که نيستيست همه عين هست ماست