گفتار (٧٥)

خلاف راه صوابست و عکس راي اولوالالباب، دار و بگمان خوردن و راه ناديده بي کاروان رفتن
امام مرشد محمد غزالي را رحمة الله عليه پرسيدند: چگونه رسيدي بدين منزلت در علوم؟ گفت: بدانکه هر چه ندانستم از پرسيدن آن ننگ نداشتم
اميد عافيت آنگه بود موافق عقل
که نبض را به طبيعت شناس بنمائي
بپرس هرچه نداني که ذل پرسيدن
دليل راه تو باشد به عز داناني
هر آنچه داني که هر آينه معلوم تو خواهد شد بپرسيدن آن تعجيل مکن که هيبت سلطنت را زيان دارد
چو لقمان ديد کاندر دست داود
همي آهن بمعجز موم گردد
نپرسيدش چه ميسازي که دانست
که بي پرسيدنش معلوم گردد