مثل

پليدي کند گربه بر جاي پاک
چو زشتش نمايد بپوشد به خاک
تو آزادي از ناپسنديده ها
نترسي که بر وي فتد ديده ها
برانديش ازان بنده پر گناه
که از خواجه مخفي شود چند گاه
اگر بر نگردد به صدق و نياز
به زنجير و بندش بيارند باز
به کين آوري با کسي بر ستيز
که از وي گزيرت بود يا گريز
کنون کرد بايد عمل را حساب
نه وقتي که منشور گردد کتاب
کسي گرچه بد کرد هم بد نکرد
که پيش از قيامت غم خود بخورد
گر آيينه از آه گردد سياه
شود روشن آيينه دل به آه
بترس از گناهان خويش اين نفس
که روز قيامت نترسي ز کس