حکايت

فرو کوفت پيري پسر را به چوب
بگفت اي پدر بي گناهم مکوب
توان بر تو از جور مردم گريست
ولي چون تو جورم کني چاره چيست؟
به داور خروش، اي خداوند هوش
نه از دست داور برآور خروش