گفتار اندر بي وفائي دنيا

جهان اي پسر ملک جاويد نيست
ز دنيا وفاداري اميد نيست
نه بر باد رفتي سحرگاه و شام
سرير سليمان عليه السلام؟
به آخر نديدي که بر باد رفت؟
خنک آن که با دانش و داد رفت
کسي زين ميان گوي دولت ربود
که در بند آسايش خلق بود
بکار آمد آنها که برداشتند
نه گرد آوريدند و بگذاشتند