شماره ٦٠٨: اي سرو حديقه معاني

اي سرو حديقه معاني
جاني و لطيفه جهاني
پيش تو به اتفاق مردن
خوشتر که پس از تو زندگاني
چشمان تو سحر اولين اند
تو فتنه آخرالزماني
چون اسم تو در ميان نباشد
گويي که به جسم در مياني
آن را که تو از سفر بيايي
حاجت نبود به ارمغاني
گر ز آمدنت خبر بيارند
من جان بدهم به مژدگاني
دفع غم دل نمي توان کرد
الا به اميد شادماني
گر صورت خويشتن ببيني
حيران وجود خود بماني
گر صلح کني لطيف باشد
در وقت بهار و مهرباني
سعدي خط سبز دوست دارد
پيرامن خد ارغواني
اين پير نگر که همچنانش
از ياد نمي رود جواني