شماره ٣٠٣: پروانه نمي شکيبد از دور

پروانه نمي شکيبد از دور
ور قصد کند بسوزدش نور
هر کس به تعلقي گرفتار
صاحب نظران به عشق منظور
آن روز که روز حشر باشد
ديوان حساب و عرض منشور
ما زنده به ذکر دوست باشيم
ديگر حيوان به نفخه صور
يا رب که تو در بهشت باشي
تا کس نکند نگاه در حور
ما مست شراب ناب عشقيم
نه تشنه سلسبيل و کافور
بيمست شراره آه مشتاق
کآتش بزند حجاب مستور
من دانم و دردمند بيدار
آهنگ شب دراز ديجور
آخر ز هلاک ما چه خيزد
سيمرغ چه مي کند به عصفور
نزديک نمي شوي به صورت
وز ديده دل نمي شوي دور
از پيش تو راه رفتنم نيست
گردن به کمند به که مهجور
سعدي چو مرادت انگبينست
واجب بود احتمال زنبور