شماره ٥٣: ديدار تو حل مشکلاتست

ديدار تو حل مشکلاتست
صبر از تو خلاف ممکناتست
ديباچه صورت بديعت
عنوان کمال حسن ذاتست
لب هاي تو خضر اگر بديدي
گفتي لب چشمه حياتست
بر کوزه آب نه دهانت
بردار که کوزه نباتست
ترسم تو به سحر غمزه يک روز
دعوي بکني که معجزاتست
زهر از قبل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طيباتست
چون روي تو صورتي نديدم
در شهر که مبطل صلاتست
عهد تو و توبه من از عشق
مي بينم و هر دو بي ثباتست
آخر نگهي به سوي ما کن
کاين دولت حسن را زکاتست
چون تشنه بسوخت در بيابان
چه فايده گر جهان فراتست
سعدي غم نيستي ندارد
جان دادن عاشقان نجاتست