در هجو رشيد وطواط

اين غر غرچه جغد دمن است
نيست او را چو هماي اصل کريم
چون کلاغ است نجس خوار و حسود
چون خروس است زناکار و لئيم
هست چون قمري طناز و وقح
هست چون طوطي غماز و نديم
چون عقاب الجور آرنده جور
چون غراب البين آرنده بيم
نيست در قصر شهان شاهين وار
هست بر کنگره ها کنگر ديم
نيست طغرل شرف و عنقا نام
هست هدهد لقب و کرکس خيم
گه چو دمسيجک از شاخ به شاخ
گاه چون شب پرک از تيم به تيم
رهبر ديو چو طاووس مدام
مايه فسق چو عصفور مقيم
تا که خاقاني بلبل سخن است
اوست چون باشه گه باد عقيم
بس که شد دشمن اين باز سپيد
تاش چون زاغ سيه گشت گليم
زود بي نام به شمشير ملک
سر او چون دم خطاف دو نيم