شماره ٣٥٠: کاشکي جز تو کسي داشتمي

کاشکي جز تو کسي داشتمي
يا به تو دسترسي داشتمي
يا در اين غم که مرا هر دم هست
هم دم خويش کسي داشتمي
کي غمم بودي اگر در غم تو
نفسي، هم نفسي داشتمي
گر لبت آن منستي ز جهان
کافرم گر هوس داشتمي
خوان عيسي بر من وانگه من
باک هر خرمگسي داشتمي
سر و زر ريختمي در پايت
گر از اين دست، بسي داشتمي
گرنه عشق تو بدي لعب فلک
هر رخي را فرسي داشتمي
گرنه خاقاني خاک تو شدي
کي جهان را به خسي داشتمي