شماره ٧٤: سر و زر کو که منت يارم جست

سر و زر کو که منت يارم جست
فرصت آمدنت يارم جست
بن مويي ز دلم کم نشود
سر موئي ز تنت يارم جست
نه ميي از قدحت يارم خواست
نه گلي از چمنت يارم جست
نه من آيم نه توام داني خواند
نه تو آئي نه منت يارم جست
گم شد از من دل من چون دهنت
نه دلم نه دهنت يارم جست
چون کنم قصه لبت کشت مرا
که قصاص از سخنت يارم جست
هم شوم زنده چو تخم قز اگر
جاي در پيرهنت يارم جست
بر تو نظاره هزار انجمن است
از کدام انجمنت يارم جست
من کيم کز شکر و پسته تو
بوس فندق شکنت يارم جست
وطنت در دل خاقاني باد
تا مگر زان وطنت يارم جست